با ف صحبت میکردیم تلفنی،گفتم بالاخره از غارتنهایی اومدم بیرون!

بارون میباره وخاک توسرت که نیستی گف اینجام بارون میبارید و

یادت بودم،انقدی که تو بارون با تو خاطره دارم با عین ندارم 

حین حرف زدن بودیم که گفت خره الان یهو داره برف میاد جات خالی

ویهویی جفتمون اشاره کردیم به اولین برف پارسال و بیرون رفتن 

با میم و د  بااون ماشین باحال د و اینکه میم رو پرت کردیم تو برفا

و ازش آدم برفی درست کردیم وکلی خوش گذشت اون روز 

بعد از صحبت با ف ،زنگ زدم ب میم و بعداز ابراز دلتنگی بهش گفتم

اصفهان برف میاد و با ف صحبت میکردیمو یاد توافتادیم ! 

+دانشجوهارو که میدیدم دلم خواست دوباره دانشجو شم،اما ن 

حوصلش هست ن حسو حال درس خوندن   

+آزمون که تموم شه میخوام خیلی جدی شروع کنم به یادگیری پایتون

و مرور دوباره کالی لینوکس 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی شُخمیِ من Solon Heather ارز دیجیتال مهربانو اسکنر فسفرپلیت Yasin Music seowebdesign